Skip to main content
پادکست بیوگو

پادکست بیوگو

By Elnaz Ansari

بیوگو (پادکست تخصصی زندگی‌نامه) راوی زندگی‌هایی است که روزی دور یا نزدیک ما جاری بودند.
در هر اپیزود این پادکست بیوگرافی شخصی را خواهید شنید که توسط «گروه نویسندگان در
سایه» تولید یا بازنویسی شده است
بیوگو تلاشی است برای ثبت و قدردانی از زندگی
Available on
Apple Podcasts Logo
Castbox Logo
Google Podcasts Logo
Overcast Logo
Pocket Casts Logo
Spotify Logo
Currently playing episode

اپیزود ۰۲ - نویسنده تمام وقت، جاسوس پاره وقت

پادکست بیوگوOct 16, 2020

00:00
30:18
اپیزود ۰٩ - ماهیگیری مرا می‌کشد

اپیزود ۰٩ - ماهیگیری مرا می‌کشد

در شماره نهم از پادکست بیوگو، شنونده داستان زندگی ناخدا جمال‌الدین  دهواری خواهید بود. او یکی از بازماندگان لنج صیادی سراج است که در فروردین  ۱۳۹۴ به دست دزدان دریایی سومالی افتاد.
ناخدا جمال و همسرش پروین،  راوی زندگی به تاراج رفته خود و ماهیگیرهایی هستند که نه فقط سفره  کوچک‌شان، که جان و زندگی‌شان در تور عظیم کشتی‌های چینی صید ترال گرفتار  شده است.
این زندگینامه، گزارش یک تاراج است.
هشدار: شنیدن این اپیزود را به کسانی که روحیه حساسی دارند، توصیه نمی‌کنیم.

Apr 01, 202225:01
!اپیزود ۰٨ – من دینامیتم

!اپیزود ۰٨ – من دینامیتم

در اپیزود هشتم بیوگو (پادکست تخصصی زندگینامه)، به زندگی فردریش نیچه پرداختیم، کسی که شک او به جهان، خدا و انسان، مسیر  تاریخ تفکر را تغییر داد. اولین‌بار در پنج سالگی مبهوت در کار خدایی ماند  که پدرش را عذاب داده‌بود. در تمام مسیر زندگی در جستجوی حقیقت رنج کشید و  در انتهای راه گفت که هیچ حقیقتی وجود ندارد مگر تعابیری از آن. موسیقی  افیونی بود که تحمل هستی را برایش آسان‌تر می‌کرد. تفکرات محبوس در  چاردیواری‌ را فاقد اعتبار و خیال‌بافی در معبد بی‌سقف طبیعت را اصیل  می‌دانست. مردی بی‌تابعیت که قواعد مرزهای زمانی و مکانی محدودش نمی‌کرد.  او رنج را می‌ستود و غایت زندگی را در یافتن معنای آن می‌دانست. زرتشت را  در مرتفع‌ترین کوه‌های آلپ پیدا کرد و مهم‌ترین اثرش را از زبان او نوشت.  کسی نمی‌داند فردریش نیچه ۱۰ سال پایانی عمر را به چه اندیشید، اما به یقین  سایه‌ای از حقیقت او را در هم شکست.

منبع اصلی ما برای این اپیزود، کتاب «من دینامیتم!» اثر سو پریدو است که به تازگی از نشر «برج» منتشر شده است.

Apr 22, 202155:54
اپیزود ۰٧ - کیمیاگران خاطره

اپیزود ۰٧ - کیمیاگران خاطره

در این شماره از پادکست بیوگو از ما، نویسندگان در سایه بشنوید. از شغل ما که به خاطرات گره خورده، از شما که بهترین راوی زندگی  خود هستید و از ما که کیمیاگران خاطره‌ایم.

در این شماره  راوی هیچ زندگینامه‌ای نیستیم. از زندگینامه‌ها می‌گوییم، از میلیون‌ها  کتابی که از زندگی‌ها و به دست سایه‌نوس‌ها نوشته شده.

فقط  یک قدم تا پایان این قرن مانده و هیچ‌کس نمی‌داند تا کجای قرن جدید را  زندگی خواهد کرد. این آخرین شماره پادکست بیوگو در سال ۹۹ است و ما  اینجاییم تا به هر زندگی فرصت جاودانه شدن بدهیم.

Mar 18, 202125:44
اپیزود ۰۶ - در چهارخانه هوش و جنون

اپیزود ۰۶ - در چهارخانه هوش و جنون

رابرت جیمز فیشر معروف به بابی فیشر شطرنج‌بازی است که با  سکوت و سکون دنیا را با بازی‌های حیرت‌آورش تکان داد. زندگی روی مرز باریک  و لغزنده جنون و نبوغ خلاصه زندگی بزرگترین شطرنج‌باز آمریکایی است. از  کودکی پا در این قلمرو لرزان گذاشت ولی همه ترجیح دادند او را فقط یک بچه  باهوش، کمی عجیب اما طبیعی در نظر بگیرند. در جوانی و در اوج شهرت جهانیش  پا به آن سوی مرز گذاشت٬ در میانسالی هر دوی اینها بود و وقتی به روزهای  آخر عمرش رسید همه و حتی عاشقان و طرفدارانش می‌گفتند «ولش کن! پاک دیوانه  شده». مردی که در جوانی جهانی را وادار به تشویقش کرده بود٬ فقط ۴ نفر را  داشت که پیکر بی‌جانش را به خاک بسپارند. زندگی او عین صفحه شطرنج بود.  سیاه. سفید.
در روایت‌هایی که از زندگی این مرد با تمام فراز و نشیب‌هایش  وجود دارد، به تنهایی او و رنجی که بابت آن می‌کشیده کمتر توجه شده است.  کاری که رسانه‌ها در تمام طول عمر با او کردند، فیشر را از بازگو کردن  داستان زندگی خود بیزار کرد. حتی اگر راوی دوستان او بودند هم آشفته می‌شد.  اطلاعاتی که از او وجود دارد توصیف قهرمانی است که با بٔرد در مقابل  قهرمان شطرنج شوروی، نام آمریکا را برجسته کرد، نه داستان زندگی مردی که او  بود و اگر قهرمان جهان هم نمی‌شد، ملغمه‌ای از خوبی و بدی‌ها بود.

در  این شماره از بیوگو تلاش شده روایت بازنویسی شده‌ توسط گروه نویسندگان در  سایه بیشتر شبیه زندگی او باشد تا تصویری عاریتی از یک قهرمان بی‌حاشیه و  محبوب.

Feb 17, 202145:34
اپیزود ٠۵ - عطر وانیلی خاطره

اپیزود ٠۵ - عطر وانیلی خاطره

در اپیزود پنجم بیوگو سراغ تاریخچه کسب و کار خوش عطر و طعمی رفتیم. داستانی که در این اپیزود خواهید شنید، داستان زنی است که با دست خالی شغلی برای خود تدارک دید و بعد از حدود ۲۰ سال آن را با ۶۰ نفر به اشتراک گذاشت. هر روز چیزی تولید کرد که رد آن در حافظه دیگران ماندگار شد و به این ترتیب همراه شادترین روزهای دوستدارانش شد. این داستان سپیده یعقوبی و کافه قنادی پراگ است. کافه‌ای که اولین شعبه آن در بلوار کشاورز تهران برای همیشه در خاطرات بسیاری از ما ثبت شده است. کافه نماند اما سپیده به کارش ادامه داد...

تاریخچه کسب و کارها جز ثبت تجربه‌ها، موفقیت‌ها و شکست‌ها، روایت شخصی از ساز و کارهای سیاسی و اقتصادی کشورها و ... یک چیز دیگر هم به ما می‌گوید: ساده‌ترین کارها وقتی تبدیل به شغل می‌شوند زندگی آدم‌ها را تغییر می‌دهند.

عطر وانیلی خاطره یکی از کارهای گروه نویسندگان در سایه است، برای ثبت زندگینامه‌هایی که نوشته نشدند.

برای به دست آوردن سوژه‌های این پروژه قرار نیست راه دوری برویم. شاید چند شماره بعد شنونده داستان زندگی یا کسب و کار خودتان در پادکست بیوگو باشید.

Jan 08, 202130:38
اپیزود ۰۴ - سیاح مشرق زمین

اپیزود ۰۴ - سیاح مشرق زمین

قسمت چهارم بیوگو به زندگی و سفرهای  ابن‌بطوطه اختصاص دارد. مردی که هشت قرن پیش، حدود سی سال از عمر خود را در  سفر گذراند و با تقسیمات جهان امروز، به ۳۵ کشور سفر کرد. مسیر ۱۱۷ هزار  کیلومتری (معادل ۳ دور کره زمین) که او طی کرد، با همه داستان‌هایش از یاد  رفته بود اگر نویسنده‌ای پیدا نمی‌کرد تا شرح سفرهایش را برایش ثبت کند.

در ادامه این شماره، قرن‌ها را ورق زدیم تا رسیدیم به  جهان‌گردی که بیست سال پیش سفرهایش را از مسیر جاده ابریشم شروع کرد و با  موتور سیکلت از اروپا، آمریکا و آفریقا گذشت. مصاحبه ما را با  معصومه امیری‌مقدم خواهید شنید. این گفتگو شوخی‌ای است با آقای ابن بطوطه  که از قدرت زنان در برخی کشورها حیرت و شکایت کرده!

جاده‌ها و کتابخانه‌ها منتظر می‌مانند. راه‌ها منتظر مسافران و  کتابخانه‌ها منتظر قصه‌های سفر. سفرنامه ثبت شوق رفتن است و راوی، تا جهان  هست مسافر می‌ماند.

Dec 09, 202049:33
اپیزود ٠۳ - ماما آفریکا، صدای یک قاره

اپیزود ٠۳ - ماما آفریکا، صدای یک قاره

قسمت سوم بیوگو (پادکست تخصصی زندگی‌نامه) به زندگی مِریام مَکبا اختصاص دارد. زنی از آفریقای جنوبی که ۶ ماه اول زندگیش را در زندان  گذراند و تا آخرین روز زندگیش روی صحنه رنج و زندگی نیاکانش را به آواز  خواند.

لقب ماما آفریکا را از مردمی که دوستش داشتند گرفت و همه عمر علیه آپارتاید و تبعیض نژادی  جنگید. موسیقی و مبارزه او را کیلومترها از خانه دور کرد و ۳۰ سال از عمرش  را در تبعید گذراند. با یکی از رهبران حزب سوسیالیست پلنگ سیاه ازدواج کرد٬  دو بار در سازمان ملل علیه دولت آفریقای جنوبی شهادت داد٬ برای آزادی  نلسون ماندلا از زندان تلاش کرد و با صدا و اجراهای فوق‌العاده‌اش توجه  میلیون‌ها نفر را به مسائل سیاهپوستان و فرهنگ و موسیقی‌شان جلب کرد.

امروز  ۱۲ سال از مرگ مادر آفریقا می‌گذرد. مبارزه علیه تبعیض نژادی ادامه دارد.  هنوز صدای او در پس‌زمینه این نبردِ مداوم می‌پیچید: «بدو ماما! بدو نذار  بگیرنت…»

Nov 15, 202038:24
اپیزود ۰۲ - نویسنده تمام وقت، جاسوس پاره وقت
Oct 16, 202030:18
اپیزود ٠۱ - زندگی‌نامه هما روستا
Sep 25, 202028:29