مثنوی معنوی (الف لام ميم)
By AlifLamMim
...
تنها توضیحی که شایسته مثنوی معنوی است دیباچه خود مثنوی است از زبان مولانا بشنویم
...
AlifLamMim.ir
مثنوی معنوی (الف لام ميم) Jul 04, 2021
قسمت صد و چهاردهم - رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار
بسم الله الرحمن الرحیم/ مولانا در ادامه بخش قبل حکایتی را آغاز می کند که شیر ، گرگ و روباهی را برای شکار به سوی کوهستان همراهی می کند اما با طمع آنان مواجه می شود ..
قسمت صدو سیزدهم- کبودی زدنِ قزوینی بر شانگاه صورتِ شیر و پشیمان شدنِ او به سبب زخمِ سوزن
بسم الله الرحمن الرحیم
مولانا برای بیان وشرح اینکه در مسیر سلوک الی الله و مرید پیر بودن تحمل رنج ضروری است این حکایت زیبا را نقل می کند و در نهایت از بین بردن خود و نفس خود را در خدا راه رهایی می داند...
قسمت صد و دوازدهم- وصیت کردنِ رسول علیه السّلام علی را کرّم الله وجهه
بسم الله الرحمن الرحیم
در ادامه پیروی از پیر، نصیحت پیامبر علیه السلام به علی علیه السلام می آید درباره همین امر و در این زمینه مولانا مواردی را شرح می دهد
قسمت صدو یازدهم- در صفتِ مطاوعتِ پیر
مولانا با حسام الدین چلپی درباره پیروی از پیر سخن می گوید..
بسم الله الرحمن الرحیم
در اینجا مولانا با حسام الدین چلپی درباره ی پیر و
مقام او و نیاز راهروان به او صحبت می کند
قسمت صدو دهم- قبول کردنِ خلیفه هدیه را -بخش دوم
بسم الله الرحمن الرحیم/ مولانا دراینجا به حکایت مرد و زن اعرابی به ظاهر پایان می دهد اگرچه در حقیقت برای این معنا پایانی نیست
قسمت صدو نهم- قبول کردن خلیفه هدیه را
بسم الله الرحمن الرحیم
خلیفه نه تنها سبوی مرد اعرابی را می پذیرد بلکه آن را پر از زر کرده به مرد عرب می دهد و او را از راه دجله رهسپار می کند و اعرابی در می یابد که خلیفه چه بخشنده و مهربان بوده که در کنار دجله سبوی او را پذیرفته
قسمت صد و هشتم - ماجرای نحوی و کشتیبان
بسم الله الرحمن الرحیم
حکایت مشهور مولانا برای این می آید که بگوید هنگام فنای دنیا هیچ علمی به کار نمی آید جز علم محو و فنای فی الله
قسمت صد و هفتم- در بیانِ آنکه عاشقِ دنیا بر مثالِ عاشق دیواریست که برو تابِ آفتاب زند
بسم الله الرحمن الرحیم
عشق تنها راه است ، اما عشق امر جزیی نابخردانه است چرا که او نیز زمانی به کل خود بر می گردد
قسمت صد و ششم - پیش آمدنِ نقیبان و دربانانِ خلیفه از بهرِ اِکرامِ اعرابی
بسم الله الرحمن الرحیم
در این گفتار مولانا نشان می دهد که چگونه مرد بادیه نشین که به خاطر دنیا به قصر خلیفه آمده بود شیفته خلیفه شده و بخشش دنیا را از یاد می برد
قسمت صد و پنجم- در بیانِ آنکه چنانکه گدا عاشق کرم است و عاشقِ کریم کرمِ کریم هم عاشق گداست
بسم الله الرحمن الرحیم
مولانا در اینجا اسرار این امر را شرح می دهد که صفت الهی نیازمند وجود گداست تا معنا پیدا کند همان گونه که گدا محتاج کرم خداست و البته برخی در صورت گدایانند و درویش حقیقی نیستند
قسمت صد و چهارم- هدیه بردن عرب سبوی ِ آب باران از میان بادیه سویِ بغداد
مرد اعرابی به حرف زن گوش سپرده و کوزه ای از آب باران را برای هدیه به دارالخلافه می برد …
قسمت صدو سوم- تعیین کردنِ زن طریقِ طلبِ روزی کدخدای خود را و قبول کردنِ او
بسم الله الرحمن الرحیم
در این جا مولانا پاسخ زن به شوهر اعرابیش را بیان می کند که او از مرد می خواهد تا به سوی خلیفه بخشنده ی زمان در بغداد برود و مرد از او می پرسد چگونه می تواند بدون بهانه و نسبت خویشی به درگاه شاه راه یابد ؟
قسمت صدو دوم – دل نهادنِ عرب برالتماسِ دلبرِ خویش و سوگند خوردن که در این تسلیم مرا حیلتی و امتحانی نیست
بسم الله الرحمن الرحیم
مرد اعرابی می پذیرد که به خواست زن تن در دهد ، مولانا در این جا اشاراتی به آیات آفرینش آدم در قرآن کریم می کند و درباره آن تفسیری می آورد
قسمت صد و یکم- مَخلَصِ ماجرای عرب و جفت او
بسم الله الرحمن الرحیم
در اینجا مولانا به ماجرای مرد و زن اعرابی بر می گردد که درآنجا مرد را مثالی برای عقل و زن را مثال نفس می گیرد ، هردو را برای معیشت این دنیا ضروری می داند ، در ادامه می خواهد صورت قصه مرد وزن را بیان کند چرا که بیان معنوی را کافی نمی داند و از همین جاست که می گوید صورت نماز و روزه برای عاشق خدا واجب است در عین حال که تمام معنا در این صورت نیست
قسمت صدم- در معنیِ آن که مَرَجَ البَحرَينِ يَلتقِيَانِ بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ
بسم الله الرحمن الرحیم
در اینجا مولانا به این اشاره می کند که اهل دوزخ و بهشت گرچه در کنار هم زندگی می کنند اما با هم تفاوتی دارند که اهل دل آن را در می یابد ، با چشم حقیقی می توان زهر آغشته در شیرینی را دریافت و هر کسی در این ادراک در درجه ای قرار دارد. همین زهر ممکن است در مقامی نوش و شیرین باشد که این مقام، مقام انسان والا و ولی خداست
قسمت نود و نهم- حقیر و بی خصم دیدنِ دیده هایِ حسْ صالح و ناقه صالح را
بسم الله الرحمن الرحيم/ در اينجا مولانا داستان حضرت صالح عليه السلام را بيان مي كند و می گوید ناقه صالح همچون جسم صالحان و اولیای خداست...
قسمت نود و هشتم - سببِ حرمانِ اشقیا از دو جهان کی خسر الدّنیا و الآخرة
بسم الله الرحمن الرحیم
در اینجا مولانا به این می پردازد که گمراهان به خاطر طرد اولیاست که گمراهند
قسمت نود و هفتم – تسلیم کردن مرد خودرا و در بیان آنکه موسی و فرعون هر دو مسخّر مشی
قسمت نود و ششم - مراعات کردن زن شوهر را و استغفار نمودن از گفته خویش
بسم الله الرحمن الرحیم
در این گفتار می بینیم که پس از تهدید مرد زن به گریه وزاری روی آورده و به این وسیله سعی در خشنودی و رضای مرد دارد.. در ادامه مولانا درباره جایگاه زن سخن می راند
قسمت نود و پنجم - در بیان آنکه هر کسی از آنجا کی ویست هر کس را از چنبره وجود خود بیند
بسم الله الرحمن الرحیم
«در بیان آنکه جنبیدن هر کسی از آنجا کی ویست هر کس را از چنبره وجود خود بیند تابه کبود آفتاب را کبود نماید و سرخ سرخ نماید چون تابه از رنگ ها بیرون آید سپید شود از همه تابه های دیگر راست گوی تر باشد و امام باشد»
دید احمد را ابوجهل و بگفت
زشت نقشی کز بنی هاشم شکفت
گفت احمد مر ورا که راستی
راست گفتی گرچه کار افزاستی
دید صدیقش بگفت ای آفتاب
نی ز شرقی نی ز غربی خوش بتاب
گفت احمد راست گفتی ای عزیز
ای رهیده تو ز دنیای نه چیز
قسمت نود و چهارم- نصیحت کردنِ مرد مر زن را که در فقیران به خواری منگر و در کارِ حق به گمانِ کمال نگر
قسمت نود و سوم- نصيحت كردن زن مر شوى را كه سخن افزون از قدم و از مقام خود مگو لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُون
بسم الله الرحمن الرحیم
زن شوهر خود را فردی خودبین می داند که از قناعت حقیقی خبر ندارد ..
قسمت نود ودوم-صبر فرمودنِ اعرابی زن را و فضیلت صبر و فقر گفتن با زنِ خود
شوهر اعرابی برای زنش از قناعت می گوید و توکل و از این که امور گذرا شایسته دلبستگی نیست..
قسمت نود و یکم- ابتدای قصه اعرابی و خلیفه
بسم الله الرحمن الرحیم
در این جا مولانا به معرفی خلیفه ای می پردازد که عطا و بخشش او از حاتم طائی بیشتر بود و بدین گونه شخصیت داستان خود را معرفی می کند و در ادامه به سراغ شکایت زنی می رود که از شوهر اعرابی خود گله می کند و در میان این گلایه ها نقد شیوخ ریاکار را نیز می گنجاند
قسمت نودم- تفسیر دعایِ آن دو فرشته که هر روز بر سر هر بازاری منادی می کنند که اللّهمَّ اَعطِ کلَّ مُنفقٍ خَلَفاً اللّهمَّ اَعطِ کلَّ مُمسکٍ تَلَفاً و بیان کردنِ که آن منفق مجاهد راه حق است نی مسرفِ را
بسم الله الرحمن الرحیم /
در این گفتار ،بیان می شود که بخشش کسی که در راه خدا انفاق نمی کند ارزشی ندارد.
قسمت هشتاد و نهم-گردانیدن عمر رضی الله عنه نظر او را از مقام گریه که هستیست به مقام استغراق که نیستیست
بسم الله الرحمن الرحیم
در این قسمت خلیفه دوم به پیر که به زاری نشسته می گوید که حتی همین زاری تو نیز نشانه ی است برای هشیاری تو و حجاب راه است
قسمت هشتاد و هشتم-اظهار معجزه پیامبر علیه السلام و بقیه قصه مطرب
بسم الله الرحمن الرحیم/ مولانا در ادامه نشان دادن تسبیح جماد به معجزه دیگری از پبامبر علیه السلام می پردازد و بعد از آن قصه چنگی و خلیفه دوم را ادامه می دهد جایی که ندای غیبی به یاری پیر چنگی می آید
قسمت هشتاد و هفتم- نالیدنِ ستونِ حنّانه چون برای پیغامبر علیه السّلام منبر ساختند...
ستون حنانه ، ستونی است از ساقه ی نخل که پیامبر علیه السلام بر آن تکیه می کرد و زمانی که صحابه برایش منبری سه پله ساختند که پیامبر از ستون جدا شد و بر منبر نشست ، آن ستون شروع کرد به نالیدن، پیامبر ناله ی ستون را به اطلاع یاران رساند ودر خبر است که حتی غیر از پیامبر نیز آن ناله را شنید
حدیث این رخداد به قدری تکرار شده وبا اسنادی آمده که ابن کثیر آن را متواتر می داند..
این رخداد از طرف برخی به عنوان معجزه پیامبر شناخته می شود
بیت مشهور مولانا در اینجا مورد بحث قرار می گیرد که:
پای استدلالیان چوبین بود/
پای چوبین سخت بی تمکین بود
قسمت هشتاد و ششم- بقیه قصه پیر چنگی و بیان مَخلَصِ آن
بسم الله الرحمن الرحیم /
پیر چنگ نواز که دیگر خریداری ندارد چنگش را بر می دارد و به سوی گورستان مدینه می رود تا برای خدا چنگ بنوازد...
قسمت هشتاد و پنجم- در معنیِ این حدیث که اِغْتَنِموا بَرْدَ الرَّبیعِ اِلی آخِرِهِ
بسم الله الرحمن الرحیم/ در ادامه گفتار قبل مولانا به این می پردازد که در جان ما باغ و بوستانی است که از سخنان اولیا زنده می شود
قسمت هشتاد و چهارم- قصه سؤال کردن عایشه رضی الله عنها از مصطفی علیه السلام که امروز باران بارید چون تو سوی گورستان رفتی جامه های تو چون تر نیست
بسم الله الرحمن الرحیم
در درون دوستان و اولیا باغ و بوستانی است که به کوری چشم منکران نشانه محبوب است و دلیل آفرینش تازه هر زمان
(بخش دوم)قسمت هشتاد و سوم- در بیان این حدیث که اِنَّ لِرَبِّکُمْ فی اَیّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٍ اَلا فَتَعَرَّ ضوا لَها
بسم الله الرحمن الرحیم
در این گفتار می آید که نسبت به خدا هیچ خطایی معنا ندارد...
قسمت هشتاد و دوم- در بیان این حدیث که اِنَّ لِرَبِّکُمْ فی اَیّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٍ اَلا فَتَعَرَّ ضوا لَها
بسم الله الرحمن الرحیم/
نسیمی از سوی پروردگار در ایام روزگار ما مدام می آید باید به گوش باشیم تا آن که از آن جان یابیم و زنده شویم
...
گفتار ۸۱- داستان آن پیر چنگی کی در عهد عمر رضی اللّه عنه از بهرخدا روز بینوایی چنگ زد درمیان گورستان
گفتار ۸۰ - تفسیر ما شاء اللّهُ كانَ
گفتار ۷۹- مضرّتِ تعظیمِ خلق و انگشت نمایْ شدن
گفتار ۷۸- رجوع به حکایت خواجهٔ تاجر
گفتار ۷۷- تفسیر قول حکیم
گفتار ۷۶- شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفس و نوحهٔ خواجه بر وی(بخش سوم)
در عشق باید آن چنان غرق شد و وجود خود را باخت که ملالی حاصل نیاید پس از این درباختن جان، جان یافتنی دیگر عیان می شود..مولانا خلاصه وار از اسرار سخن می گوید/
من چو لب گویم لب دریا بود..
من چو لا گویم مراد الا بود
گفتار ۷۵- شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفس و نوحهٔ خواجه بر وی(بخش دوم)
گفتار ۷۴- شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفس و نوحهٔ خواجه بر وی
بسم اللّه الرحمن الرحیم/ بازرگان ماجرایی که در هندوستان اتفاق افتاد را برای طوطی محبوس خویش بازگو کرد و در این گفتار می بینیم پس از شنیدن طوطی چه اتفاقی می افتد..در این میان مولانا با ارتباط دادن طوطی با جان و روح انسان و سخن گفتن از رنجی که خداوند باریتعالی در قرآن کریم از آن گفته است و حرف زدن درباره غیرت خداوند بزرگ رنگ دیگری به حکایت می بخشد
..
گفتار ۷۳- بازگفتنِ بازرگان با طوطی آن چه دید از طوطیان هندوستان
بسم اللّه الرحمن الرحیم/ سخنی که از دهان بیرون آمد مثل تیری که از کمان جست بر نخواهد گشت مگر به خواست خدا و قوت او ...
گفتار ۷۲- تعظیمِ ساحران مر موسی را علیه السلام (بخش دوم، گریۀ آدم علیه السلام_ کسبِ حلال)
گفتار ۷۱- تعظیم ساحران مر موسی را علیه السّلام ..(موسی علیه السلام در سوره اعراف و ضرورت گوش سپردن)
گفتار ۷۰-تفسیرِ قولِ فریدالدین العطّار قَدَّس اللّهُ سِرَّه
/تو صاحب نفسي اي غافل میان خاک خون می خور
... که صاحب دل اگر زهری خورد آن انگبین باشد