Skip to main content
Radio toska | رادیو توسکا

Radio toska | رادیو توسکا

By Radio_Toska

برای آن‌ها که هنوز حوصله دارند، از عشق سخن می‌گویم.

گوینده و تهیه کننده: متین رضایی
کانال تلگرامی : radio_toska@
Available on
Apple Podcasts Logo
Castbox Logo
Google Podcasts Logo
Overcast Logo
Pocket Casts Logo
RadioPublic Logo
Spotify Logo
Currently playing episode

دلزدگی

Radio toska | رادیو توسکاFeb 27, 2020

00:00
03:60
ماه من

ماه من

ماه من غصه چرا؟

تو مرا داری و من هر شب و روز

آرزویم همه خوشبختی توست ...


تدوین : سعید قاسمی

گوینده : متین رضایی

Jul 12, 202205:42
گل صورتی

گل صورتی

نویسنده: حمید سلیمی / گوینده: متین رضایی
Mar 21, 202207:16
چشم‌هایت

چشم‌هایت

نویسنده: علی والی / گوینده: متین رضایی
Mar 21, 202206:07
هنوزم؟

هنوزم؟

گوینده و نویسنده: متین رضایی
Nov 06, 202104:60
رنگ لبخند تو

رنگ لبخند تو

گوینده : متین رضایی. نویسنده : حمید سلیمی
Jul 12, 202007:52
باور کن

باور کن


باور کن روزی هزار بار تمرین میکنم
که اگر روزی ، جایی ، لحظه ای ...
اتفاقی دیدمت ...
چه خواهم کرد !؟
چه خواهم گفت !؟
اصلا زبانم باز میشود به حرف زدن !؟
من این روزها تمرین خونسرد بودن میکنم جانم !
که اگر روزی ، جایی ، لحظه ای
اتفاقی مرا دیدی
نفهمی نبودنت ، چه بلاها به سرم آورده ...
#علی_قاضی_نظام. گوینده : #متین_رضایی
@radio_toska
May 04, 202004:04
آبی کم رنگ

آبی کم رنگ

📌دیالوگ های این پادکست از مستند « آبی کم رنگ »به کارگردانی آرش لاهوتی انتخاب شده اند که به زندگی جانبازان اعصاب و روان میپردازد
‌ اطلاعات اپیزود به ترتیب ورود :
موسیقی Undan hulu_Olafur arnalds
موسیقی eshghet_reza yazdani.
بازخوانی لالایی از طاهر قریشی.
موسیقی blossom_simeone walker
موسیقی crows in the rain
متن #علی_قاضی_نظام.
خوانش #متین_رضایی.

طراحی و تنظیم : متین رضایی.
@radio_toska
Apr 26, 202022:06
ما چندتا دوست بودیم

ما چندتا دوست بودیم

برای شنیدن سایر پادکست ها به کانال تلگرامی @radio_toska مراجعه فرمایید
Mar 02, 202004:53
زندگی

زندگی

برای شنیدن سایر پادکست ها به کانال تلگرامی @radio_toska مراجعه فرمایید
Mar 02, 202002:43
دلزدگی

دلزدگی

برای شنیدن سایر پادکست ها به کانال تلگرامی @radio_toska مراجعه فرمایید
Feb 27, 202003:60
می‌شد

می‌شد

📌
نوشت:
بله، من عمدا گذاشتم اسمت یادت در جانم بدود. خودم خواستم. می شد همه نشانه ها را ندیده بگیرم، می شد نگاهت نکنم، می شد صدایت را نشنوم می شد نزدیکت نیایم، می شد آتش را بغل نکنم، اما دلم برای خواستن تنگ شده بود. دلم برای تندتر زدن قلبم برای نفسهای بریده وقتی بوی تنت را ... آخ. دلم برای نگاه کردنت وقتی میخندی و مردن برایت تنگ شده بود. بله، می شد نبینمت پادشاه ندیدنم من. می شد به این فکر کنم که این پاییز اگر عاشقت شوم از زمستان جان سالم به در نخواهم برد. زمستان فصل بدی است برای عاشق تو بودن که خودت زمستان ترین بهار خدایی. می شد برای لبهای نازکت برای انگشتهای مهربانت نمیرم. می شد تشنه ات نشوم اما راستش این یک بار را دلم خواست از تشنگی بمیرم.
بعد، هرچه نوشته بود را پاک کرد. کنار پنجره ایستاد، و صبر کرد تا شراره های جنون در کلمات نگفته زیر زبانش بمانند و استخوان هایش را خاکستر کنند. یک شکل دوست داشتن شاید همین است که نخواهی کسی را که دوست داری در جهان تاریکت شریک کنی. احتمالا، مزخرف ترین شکلش.
Dec 20, 201904:33