Radio satr-رادیو سطر
By samaneh jamshidi
Radio satr-رادیو سطرFeb 24, 2024
همقرنطینهای-روز چهاردهم: هیولا و شاهزاده
این اپیزود: روز چهاردهم: هیولا و شاهزاده
عنوان کتاب: هم قرنطینهای
نویسنده: سمانه جمشیدی
انتشارات: مشهد، چراغ دیده، 1402
خوانش و تدوین: سمانه جمشیدی
شابک: 7-30-8396-600-978 شماره کتابشناسی ملی: 9162833
چکیده داستان: هم قرنطینه ای داستان قرنطینه شدن اجباری و چهارده روزهی دختر و پسری در دوران کرونا است. اما این قصه به تلخی دوران کرونا نیست و کشمشهای روابط دختر و پسر را با روایت طنزگونه به تصویر کشیده است. امیدوارم از شنیدنش لذت ببرید.
برای دریافت نسخه الکترونیکی و چاپی کتاب به کانال تلگرام یا صفحه اینستاگرام بنده با این آیدی پیغام بدهید:
@samanehjamshidi9
همقرنطینهای-روز سیزدهم: پری در پیله
این اپیزود: روز سیزدهم: پری در پیله
عنوان کتاب: هم قرنطینهای
نویسنده: سمانه جمشیدی
انتشارات: مشهد، چراغ دیده، 1402
خوانش و تدوین: سمانه جمشیدی
شابک: 7-30-8396-600-978 شماره کتابشناسی ملی: 9162833
چکیده داستان: هم قرنطینه ای داستان قرنطینه شدن اجباری و چهارده روزهی دختر و پسری در دوران کرونا است. اما این قصه به تلخی دوران کرونا نیست و کشمشهای روابط دختر و پسر را با روایت طنزگونه به تصویر کشیده است. امیدوارم از شنیدنش لذت ببرید.
برای دریافت نسخه الکترونیکی و چاپی کتاب به کانال تلگرام یا صفحه اینستاگرام بنده با این آیدی پیغام بدهید:
@samanehjamshidi9
همقرنطینهای-روز دوازدهم: شهاب بارون
این اپیزود: روز دوازدهم: شهاب بارون
عنوان کتاب: هم قرنطینهای
نویسنده: سمانه جمشیدی
انتشارات: مشهد، چراغ دیده، 1402
خوانش و تدوین: سمانه جمشیدی
شابک: 7-30-8396-600-978 شماره کتابشناسی ملی: 9162833
چکیده داستان: هم قرنطینه ای داستان قرنطینه شدن اجباری و چهارده روزهی دختر و پسری در دوران کرونا است. اما این قصه به تلخی دوران کرونا نیست و کشمشهای روابط دختر و پسر را با روایت طنزگونه به تصویر کشیده است. امیدوارم از شنیدنش لذت ببرید.
برای دریافت نسخه الکترونیکی و چاپی کتاب به کانال تلگرام یا صفحه اینستاگرام بنده با این آیدی پیغام بدهید:
@samanehjamshidi9
همقرنطینهای-روز یازدهم: اسهال بیماری عاشق کُش
این اپیزود: روز یازدهم: اسهال بیماری عاشق کُش
عنوان کتاب: هم قرنطینهای
نویسنده: سمانه جمشیدی
انتشارات: مشهد، چراغ دیده، 1402
خوانش و تدوین: سمانه جمشیدی
شابک: 7-30-8396-600-978 شماره کتابشناسی ملی: 9162833
چکیده داستان: هم قرنطینه ای داستان قرنطینه شدن اجباری و چهارده روزهی دختر و پسری در دوران کرونا است. اما این قصه به تلخی دوران کرونا نیست و کشمشهای روابط دختر و پسر را با روایت طنزگونه به تصویر کشیده است. امیدوارم از شنیدنش لذت ببرید.
برای دریافت نسخه الکترونیکی و چاپی کتاب به کانال تلگرام یا صفحه اینستاگرام بنده با این آیدی پیغام بدهید:
@samanehjamshidi9
همقرنطینهای-روز دهم؛ بهشت و جهنم در یک قاب:
این اپیزود: روز دهم؛ بهشت و جهنم در یک قاب
عنوان کتاب: هم قرنطینهای
نویسنده: سمانه جمشیدی
انتشارات: مشهد، چراغ دیده، 1402
خوانش و تدوین: سمانه جمشیدی
شابک: 7-30-8396-600-978 شماره کتابشناسی ملی: 9162833
چکیده داستان: هم قرنطینه ای داستان قرنطینه شدن اجباری و چهارده روزهی دختر و پسری در دوران کرونا است. اما این قصه به تلخی دوران کرونا نیست و کشمشهای روابط دختر و پسر را با روایت طنزگونه به تصویر کشیده است. امیدوارم از شنیدنش لذت ببرید.
برای دریافت نسخه الکترونیکی و چاپی کتاب به کانال تلگرام یا صفحه اینستاگرام بنده با این آیدی پیغام بدهید:
@samanehjamshidi9
همقرنطینهای-روز نهم: زهر صبحگاهی
این اپیزود: روز نهم: زهر صبحگاهی عنوان کتاب: هم قرنطینهای
نویسنده: سمانه جمشیدی
انتشارات: مشهد، چراغ دیده، 1402
خوانش و تدوین: سمانه جمشیدی
شابک: 7-30-8396-600-978 شماره کتابشناسی ملی: 9162833
چکیده داستان: هم قرنطینه ای داستان قرنطینه شدن اجباری و چهارده روزهی دختر و پسری در دوران کرونا است. اما این قصه به تلخی دوران کرونا نیست و کشمشهای روابط دختر و پسر را با روایت طنزگونه به تصویر کشیده است. امیدوارم از شنیدنش لذت ببرید.
برای دریافت نسخه الکترونیکی و چاپی کتاب به کانال تلگرام یا صفحه اینستاگرام بنده با این آیدی پیغام بدهید:
@samanehjamshidi9
همقرنطینهای-روز هشتم: مردِ و ترازوی چشمش
این اپیزود: روز هشتم: مردِ و ترازوی چشمش
عنوان کتاب: هم قرنطینهای
نویسنده: سمانه جمشیدی
انتشارات: مشهد، چراغ دیده، 1402
خوانش و تدوین: سمانه جمشیدی
شابک: 7-30-8396-600-978 شماره کتابشناسی ملی: 9162833
چکیده داستان: هم قرنطینه ای داستان قرنطینه شدن اجباری و چهارده روزهی دختر و پسری در دوران کرونا است. اما این قصه به تلخی دوران کرونا نیست و کشمشهای روابط دختر و پسر را با روایت طنزگونه به تصویر کشیده است. امیدوارم از شنیدنش لذت ببرید.
برای دریافت نسخه الکترونیکی و چاپی کتاب به کانال تلگرام یا صفحه اینستاگرام بنده با این آیدی پیغام بدهید:
@samanehjamshidi9
همقرنطینهای-روز هفتم: سِمسوری و سولماز
این اپیزود: روز هفتم: سِمسوری و سولماز
عنوان کتاب: هم قرنطینهای
نویسنده: سمانه جمشیدی
انتشارات: مشهد، چراغ دیده، 1402
خوانش و تدوین: سمانه جمشیدی
شابک: 7-30-8396-600-978 شماره کتابشناسی ملی: 9162833
چکیده داستان: هم قرنطینه ای داستان قرنطینه شدن اجباری و چهارده روزهی دختر و پسری در دوران کرونا است. اما این قصه به تلخی دوران کرونا نیست و کشمشهای روابط دختر و پسر را با روایت طنزگونه به تصویر کشیده است. امیدوارم از شنیدنش لذت ببرید.
برای دریافت نسخه الکترونیکی و چاپی کتاب به کانال تلگرام یا صفحه اینستاگرام بنده با این آیدی پیغام بدهید:
@samanehjamshidi9
همقرنطینهای-روز ششم: دُم سیاه، پِت خانگی
این اپیزود: روز ششم: دُم سیاه، پِت خانگی
عنوان کتاب: هم قرنطینهای
نویسنده: سمانه جمشیدی
انتشارات: مشهد، چراغ دیده، 1402
خوانش و تدوین: سمانه جمشیدی
شابک: 7-30-8396-600-978
شماره کتابشناسی ملی: 9162833
چکیده داستان: هم قرنطینه ای داستان قرنطینه شدن اجباری و چهارده روزهی دختر و پسری در دوران کرونا است. اما این قصه به تلخی دوران کرونا نیست و کشمشهای روابط دختر و پسر را با روایت طنزگونه به تصویر کشیده است. امیدوارم از شنیدنش لذت ببرید.
برای دریافت نسخه الکترونیکی و چاپی کتاب به کانال تلگرام یا صفحه اینستاگرام بنده با این آیدی پیغام بدهید:
@samanehjamshidi9
همقرنطینهای- روز پنجم: فالوئرهای عزیز
این اپیزود: روز پنجم؛ فالوئرهای عزیز عنوان کتاب: هم قرنطینهای
نویسنده: سمانه جمشیدی
انتشارات: مشهد، چراغ دیده، 1402
خوانش و تدوین: سمانه جمشیدی
شابک: 7-30-8396-600-978 شماره کتابشناسی ملی: 9162833
چکیده داستان:
هم قرنطینه ای داستان قرنطینه شدن اجباری و چهارده روزهی دختر و پسری در دوران کرونا است. اما این قصه به تلخی دوران کرونا نیست و کشمشهای روابط دختر و پسر را با روایت طنزگونه به تصویر کشیده است. امیدوارم از شنیدنش لذت ببرید.
برای دریافت نسخه الکترونیکی و چاپی کتاب به کانال تلگرام یا صفحه اینستاگرام بنده با این آیدی پیغام بدهید:
@samanehjamshidi9
همقرنطینهای- روز چهارم: پادکست حمام
این اپیزود: روز چهارم؛ پادکست حمام عنوان کتاب: هم قرنطینهای
نویسنده: سمانه جمشیدی
انتشارات: مشهد، چراغ دیده، 1402
خوانش و تدوین: سمانه جمشیدی
شابک: 7-30-8396-600-978 شماره کتابشناسی ملی: 9162833
چکیده داستان:
هم قرنطینه ای داستان قرنطینه شدن اجباری و چهارده روزهی دختر و پسری در دوران کرونا است. اما این قصه به تلخی دوران کرونا نیست و کشمشهای روابط دختر و پسر را با روایت طنزگونه به تصویر کشیده است. امیدوارم از شنیدنش لذت ببرید.
برای دریافت نسخه الکترونیکی و چاپی کتاب به کانال تلگرام یا صفحه اینستاگرام بنده با این آیدی پیغام بدهید:
@samanehjamshidi9
همقرنطینهای- روز سوم: تسمه کولر
این اپیزود: روز سوم؛ تسمه کولر عنوان کتاب: هم قرنطینهای
نویسنده: سمانه جمشیدی
انتشارات: مشهد، چراغ دیده، 1402
خوانش و تدوین: سمانه جمشیدی
شابک: 7-30-8396-600-978 شماره کتابشناسی ملی: 9162833
چکیده داستان:
هم قرنطینه ای داستان قرنطینه شدن اجباری و چهارده روزهی دختر و پسری در دوران کرونا است. اما این قصه به تلخی دوران کرونا نیست و کشمشهای روابط دختر و پسر را با روایت طنزگونه به تصویر کشیده است. امیدوارم از شنیدنش لذت ببرید.
برای دریافت نسخه الکترونیکی و چاپی کتاب به کانال تلگرام یا صفحه اینستاگرام بنده با این آیدی پیغام بدهید:
@samanehjamshidi9
همقرنطینهای- روز دوم: رزومه کدبانوگری
این اپیزود: روز دوم؛ رزومه کدبانوگری عنوان کتاب: هم قرنطینهای
نویسنده: سمانه جمشیدی
انتشارات: مشهد، چراغ دیده، 1402
خوانش و تدوین: سمانه جمشیدی
شابک: 7-30-8396-600-978 شماره کتابشناسی ملی: 9162833
چکیده داستان:
هم قرنطینه ای داستان قرنطینه شدن اجباری و چهارده روزهی دختر و پسری در دوران کرونا است. اما این قصه به تلخی دوران کرونا نیست و کشمشهای روابط دختر و پسر را با روایت طنزگونه به تصویر کشیده است. امیدوارم از شنیدنش لذت ببرید.
برای دریافت نسخه الکترونیکی و چاپی کتاب به کانال تلگرام یا صفحه اینستاگرام بنده با این آیدی پیغام بدهید:
@samanehjamshidi9
!هم قرنطینهای- روز اول: فیلم هندی نبین
این اپیزود: روز اول؛ فیلم هندی نبین! عنوان کتاب: هم قرنطینهای
نویسنده: سمانه جمشیدی
انتشارات: مشهد، چراغ دیده، 1402
خوانش و تدوین: سمانه جمشیدی
شابک: 7-30-8396-600-978
شماره کتابشناسی ملی: 9162833
چکیده داستان:
هم قرنطینه ای داستان قرنطینه شدن اجباری و چهارده روزهی دختر و پسری در دوران کرونا است. اما این قصه به تلخی دوران کرونا نیست و کشمشهای روابط دختر و پسر را با روایت طنزگونه به تصویر کشیده است. امیدوارم از شنیدنش لذت ببرید.
برای دریافت نسخه الکترونیکی و چاپی کتاب به کانال تلگرام یا صفحه اینستاگرام بنده با این آیدی پیغام بدهید:
@samanehjamshidi9
هم قرنطینهای- مقدمه
عنوان کتاب: هم قرنطینهای
نویسنده: سمانه جمشیدی
انتشارات: مشهد، چراغ دیده، 1402
خوانش و تدوین: سمانه جمشیدی
شابک: 7-30-8396-600-978 شماره کتابشناسی ملی: 9162833
چکیده داستان: هم قرنطینه ای داستان قرنطینه شدن اجباری و چهارده روزهی دختر و پسری در دوران کرونا است. اما این قصه به تلخی دوران کرونا نیست و کشمشهای روابط دختر و پسر را با روایت طنزگونه به تصویر کشیده است. امیدوارم از شنیدنش لذت ببرید.
برای دریافت نسخه الکترونیکی و چاپی کتاب به کانال تلگرام یا صفحه اینستاگرام بنده با این آیدی پیغام بدهید:
@samanehjamshidi9
گاتای سنایی
قسمت ششم: گاتای سنایی
آقای رضایی عاشق رمان و داستان بود. زیاد کتاب میخواند. هر روز صبح کلی با ستاره درباره داستانهایی که خوانده حرف میزد، اما چون در روایت آن داستانها هیچ تبحری نداشت، هر کتابی که تمام میکرد به ستاره قرض میداد تا او هم بخواند. ستاره با اینکه قصه و داستان زیاد دوست داشت، اما با خواندن چند صفحه اول کتاب، معمولاً خوابش میگرفت. کلکسیونی از کتابهای نصفه نیمه داشت که هر چند وقت یکبار با شرمندگی به آقای رضایی پس میداد. در عوض فیلم زیاد میدید. شبی یک فیلم. و البته گاهی یک نصفه فیلم چون از خستگی خوابش میبرد. صبحها هنوز در همان حالوهوای فیلم بود. از اولین لقمه صبحانه تا آخر مشغول تعریف کردن فیلم شب قبل بود. و از آنجا که معمولاً نمیتوانست در آن زمان کوتاه، همه فیلم را تعریف کند، بقیهاش میماند برای وعدهِ سیگارِ قبل از ظهرِ آقای رضایی. قرارشان ساعت 11 صبح در اتاق بایگانی بود.
ستاره عاشق اتاق بایگانی بود. سالنی تاریک و بینور پر از محفظههای فلزی. که تنها با عبور از یک در شیشهای از آنهمه شلوغی و سروصدا و ارباب رجوع خلاص میشد. اتاقی تودر تو که پر از سوراخ سمبه برای قایم شدن بود. پشت قفسهها یک پنجره کوچک بود که آنها همیشه آنجا قرار میگذاشتند. آقای رضایی لب پنجره سیگار میکشید و ستاره با آب و تاب باقی داستانش را تعریف میکرد. ستاره برخلافِ آقای رضایی راویِ قوی ای بود که گاهی روایتش از خود فیلم هم جذابیتر بود. اما تقریباً هر بار مجبور بود آخر فیلم را با عجله تعریف کند. گاهی هم تعریف فیلم را نصفه باقی میگذاشت چون با زنگ خوردن موبایلش می فهمید باید گردد پشت میزش و جواب ارباب رجوع را بدهد.
گوینده: حسین مشک آبادیان
نویسنده و تدوین: سمانه جمشیدی
پنجم اردیبهشت 1400
دوچرخه
اپیزود پنجم: دوچرخه
بگو دوچرخه... سیبیل بابات می چرخه...
من دوچرخه خیلییییی دوست دارم. خیلیییی زیاد.
اون اوایل دوچرخه ام کمکی داشت. خواهرم یعنی شریک دوچرخه ام یاد گرفت چطوری دوچرخه سواری کنه و کمکی ها رو باز کرد. منم باید یاد می گرفتم اما هر کاری می کردم نمی شد. این حفظ تعادل خیلی کار سختی بود. هم باید فرمون رو ثابت نگه می داشتی، و تعادلت رو حفظ می کردی هم باید همزمان رکاب میزدی که بری جلو. و ماجرا به اینجا ختم نمی شد چون بعدش باید به دوچرخه جهت می دادی یا دور میزدی و این صحبتها. تمام اعضای خونواده یکی یکی سعی کردند به من دوچرخه سواری یاد بدن اما موفق نشدند. بابام خیلی مراقبم بود. مدام دستش به لبه صندلی بود. ولی هر چی میگفت رکاب بزن و به هر زبونی بهم یاد می داد بازم من چل میزدم و نمیتونستم بدون نگه داشتن دستش یک مترم اونورتر برم.
تا اینکه یه روز نمیدونم چی شد که داداشم گفت بزار من بهت یاد بدم.
متن، صدا و تدوین: سمانه جمشیدی
بیست و نهم فروردین 1400
گابریل گارسیا مارکز
قسمت چهارم درباره گابریل گارسیا مارکز
میخوام توی این اپیزود از گابریل گارسیا مارکز و زندگی جادوییش حرف بزنم.
من بین تمام نویسنده یه علاقه خاصی به گابریل گارسیا مارکز دارم. دلیلشم عجین بودن جادو با زندگیش هست. منظورم از جادو لزوماً خرافه نیست. اون اتفاقات ماوراء الطبیعه که میدونیم هست اما شاید نتونیم اثباتش کنیم. ارتباطات اسرارآمیز و عجیب بین خودمون و جهان واقعی و عالم غیب. شهود و ادراک های قلبی و از این دست چیزها.
مارکز یه نگاه ماوراء الطبیعه و به قولی جادویی به زندگیش داره. اون از بچگی توی یه روستایی بزرگ شده بود که پر از خرافه و اعتقادات و باورهای جادویی و عجیب و غریب بود. و خودشم یک نگاه غیرخطی به اتفاقات داشت. مثلاً یادمه یه جا میگفت وقتی کلاه چهارخونه خودم رو قاطی وسایل پدربزرگم که داشتند بعد از مرگ می سوزوندنش دیدم بر اثر یک ادراک شهودی فهمیدم که بخشی از وجودم با پدربزرگم مرد. و فهمیدم از همون لحظه یک نویسنده ام که فقط سواد نوشتن رو کم دارم.
گابریل گارسیا مارکز یک نویسنده کلمبیایی هست که سبک رئالیسم جادویی با اون شناخته میشه. رئالیسم جادویی هم یک سبک نوشتن هست که خیلی جالبه. ترکیب واقعیت و جادو. تو این سبک تو اتفاقات جادویی و خارق العاده رو یک طوری می شنوی که کاملاً باورش میکنی. من خودم خیلی دوست دارم به این سبک بنویسم. اما اصلاً فکر نکنید کار آسونیه. چون مرز باریکی بین تخیلی نوشتن و رئالیسم جادویی هست. یعنی مثلاً توی نوشته تخیلی تو میگی مثلاً اون آسمون باز شد و ازش اون سفینه اومد. خب به محض اینکه اینو میگی همه میفهمند تخیلیه. ولی مارکز اصلاً اینطوری نمی نویسه یه طوری توی دل یه داستان بازشدن آسمون و پایین اومدن سفینه رو جا میده که به خودت میای می بینی که کاملاً باورش کردی و اصلا ً حس تخیلی بهت دست نداده.
منبع: کتاب زنده ام تا روایت کنم- خودزندگی نامه گابریل گارسیا مارکز
متن، صدا و تدوین: سمانه جمشیدی
بیست و دوم فروردین 1400
آدمهای پررنگ
قسمت سوم: آدمهای پررنگ
بعضی از آدمها چگالی بودنشون زیاده. آدم نمیتونه نادیده بگیرتشون. توی جعبه مداد رنگی زندگیتون اینها پررنگ ترن. بودنشون خاطره سازه. واسه این کار زوری نمیزنن و تلاشی نمی کنند. مثل گلی که خودبخود بو میده...
نویسنده، خوانش، تدوین: سمانه جمشیدی
پانزدهم فروردین 1400
قصه من و اکنون
اپیزود سوم: قصه «من و اکنون»
قصه من و اکنون، قصه فانتزیهای یک ذهن خیالپرداز است که در لحظه می تواند با خیالش به تمام نقاط جهان سفر کند.
نویسنده و خوانش: سمانه جمشیدی
این داستان رو با صدای خودم اولین بار در پادکست و کانال تلگرامی #داستان_شب منتشر کردم. ضمن تشکر از آقای رضا چیتگران عزیز و به احترام داستان شب با همان فرمت میگذارم.
هشتم- فروردین هزار و چهارصد
درباره عشق
اپیزود اول: درباره عشق
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب کز هر زبان که می شنوم نامکرر است
از عشق حرف زدن خدایی خیلی سخته. یه عالمه مدعی قشنگ نشستن پاش.
بگم سوز عشق حافظ و سعدی فروغ و شاملو هر چی شاعر بودن از گور بلند میشن میگن: خدایی به غیر از «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها» یه بیت دیگه بگو؟ مشتی تو همینم مصرع اولش رو یادت نیست، و باید آویزون گوگل بشی تا یادت بیاد الا یا ایها الساقی بود.
مولانا بشنوه میخوای از عشق حرف بزنی، شمس رو شب رو برمیداره میاد تو خوابت چهار تا فحش میده بهت.
از رسوایی در عشق حرف بزنم، شیخ صنعان با پشت دست میزنه میگه: من شیخ بودم. به خاطر عشق یه دختر یهودی مشروب خوردم، کعبه رفتن رو بیخیال شدم. پیش هر کی یه ارج و قربی داشتم ولم کرد رفت. رسواییت تهش چی بود؟ دوتا پست تو اینستاگرام؟
میام از صبر و طولانی بودن فراق و اینا بگم زن قرمز پوش فردوسی جلوم ظاهر میشه، مجسمه وسط میدون فردوسی رو هم گرفته دستش میگه: جوجو چند سال انتظار کشیدی؟! میدونی تو این 30 سالی که هر روز می رفتم میدون فردوسی چندتا لباس قرمز پاره کردم؟ وقاحتم حدی داره! فرهاد کوه سوراخ کرده بود می فهمی؟! کوه با اون عظمت رو سوراخ کرده بود.
خلاصه که جلوی این اساتید زبون به دهن بگیرم بهتره.
از اونور یه عالمه فیلم و یه عالمه کتاب و قصه که یه دور ذهنی بزنید حتماً کلی صحنه رمانتیک همینطور دیزالو میشن تو هم. همونا که بدبختمون کرد از بس نتونستیم شبیهش رو پیدا کنیم. هی نشستیم گفتیم پس چطو منو دید قدم زد اومد؟ هر چی فیلم دیده بودیم توش می دوییدن. پس موزیک سلحشورانه اش کو؟ چطو من خوابم برده بود پشت خط واینیاستاد صدای ریتمیک نفس کشیدنم رو بشنوه؟ چطور تو راه شمال چاییم رو از پنجره نگرفت بیرون خنک بشه؟ چطور زیر نور ماه اولین بار بهم نگفت دوسم داره؟!
میگما میخواید تصاویر رو فولوش کنیم بره همون ته مه های ذهنمون. یادشون میافتم یه طوری میشم اصلاً. احساس باخت شدید می کنم.
متن، روایت، تدوین و گرافیک: سمانه جمشیدی
یکم فروردین 1400
درباره رادیو سطر
بچه که بودم، مامانم میگفت زبونم دیر راه افتاد. تخم کفتر بهم دادن تا بالاخره تونستم چهارتا کلمه حرف بزنم. اما دیگه راه افتاد ول کن ماجرا نبودم...
اولین قصه ام رو بچگی نوشتم دادم دخترخاله ام خوند و گند زد به ما. واسه همین تا 30 سالگی هیچ قصه ای نوشتم. بیشتر خاطره نویسی می کردم. دوسه تا جرقه و یکی دو تاش دیگه در حد رعد و برق بود که آقا بنویس.
پس به خاطر کائنات و اون جرقه های مجسم که حنجره شون ورم کرد از بس گفتن بنویس رادیو سطر رو شروع می کنم.